!خدا، به نامش> !پیش نمایش صفحه> !ولی فعلا اینا جواب نمیده چون هنوز صفحه گواهی اس اس ال نداره>
بلخره پیدام شد!
خیلی دلم تنگ نوشتن و ادامه دادن این ماجرا بود و این یکی مال ۲ ساله پیشه اما دارم الان منتشرش میکنم! البته فقط نشر مجازیش و به اصطلاح بارگذاریش اینقدر دیر شد و گرنه که اصل ماجرا رو خیلی زودتر بلافاصله بعد از آماده شدنش تحویل مخاطبش دادم! (که همین هم خودش یکی دو سال طول کشید و در حدی که وقتی بهش گفتم گفت عوض شده و مشخصات جدید هدف با پیژامه شو داد) این که همه چی فرق میکنه و تغییر میکنه و یه روزی ی چیزی مهمه و روز دیگه حتی یادتم نمیاد چی بوده واقعا عجیب و جالبه.
۱ - چند سالشه ؟ ۳۳
۲ - چه مزه ایه ؟ شیرین و شکلاتی، کاکائو
۳ - چه رنگیه ؟ زرد، طلایی
۴ - شبیه به چه موجودیه ؟ خورشید
۵- جسم مورد علاقش چیه ؟ آب، سرچشمه
۶ - کجا زندگی میکنه ؟ قلبم، توی سرم، درونم
۷ - اخلاقش چجوریه ؟ آروم و مهربون
۸ - تیکه کلامش چیه ؟ باید
۹ - تو خونه چه لباس راحتی میپوشه ؟ تاپ شلوارک
و این ماجرا سر دراز دارد که الان فرصتشو ندارم ولی خلاصه این که این ها چاپ شدن و رنگامیزی شد توسط ایشان :))) و شاید بعدا کامل شدشو دوباره بزارم! یه روزی شاید سال های آینده :))))) لبخند بزن تا موقع و امیدوار باش